هزاركشته،زنده بادحقوق بشر
به نام خدا
قريب هزارانسان بي گناه جان خودراازدست دادند.ديروزصحنه هايي ازجنايت انسان درعراق شاهدبودم كه نكته هايي رابه ذهنم متبادركرد
اين فقط ازدست انسان برمي آيدكه آني جان هزاران هم نوع خودرابگيرد.ازهيچ حيواني اين كاررانديده ام.حوادث ديروزپيامي داردكه به گوش مخاطبانش مي رسانم.اي كساني كه به جنگ علاقه داريد،اين عاقبت جنگ است.اي كساني كه خواسته ياناخواسته به اختلافات قومي ومذهبي دامن مي زنيد،اين عاقبت كاراست. شمايي كه دل درگوي اسلام طالباني داريد،بگوش باشيد.بدانيدكه اين فاجعه معلول اسلام طالبانيست.تابه حال ازخودپرسيده ايدكه چراهميشه دراين عمليات هاي تروريستي مردم هدف قرارمي گيرند؟اين حادثه ددمنشانه رامحصول رفتارهاي گذشته مردم عراق مي دانم.آنهايي كه براي نجات كشورشان ازچنگال ديكتاتوري هيچ كاري نكردند،وچشم به خارج ازكشورداشتند،آنهايي كه براي تحقق يك نظام مردم سالارهزينه نپرداختندوازحمله آمريكااستقبال كردند.امروزبايدشاهداين نسل كشي هم باشند.اي ايراني، براي مصون بودن ايران ازاين حوادث چه بايدكرد؟
6 Comments:
سلام و عرض معذرت، هدف من آشوب به پا کردن نبود بلکه جواب دادن و مباحثه.
ببین، انسان پر از خطا هست. انسان خود خواه هست و انسان توانش کم هست و حتی امکان دارد برای خوابانیدن خشم ما چونکه نتواند قاتل اصلی و یا دلیل اصلی جنایات را پیدا کند تا جلوگیری کند، یک بدبخت بیچاره را بعنوان قاتل معرفی و مجازات کند و این باعث شود ما ساکت شویم او قدرت خود نگه دارد و جانی اصلی به جنایات ادامه دهد. ازین اتفاقات افتاده و بخصوص در غرب رایج هست. اگر بخاطر رهای بیگناهان از قتل دست از انقام از قتال بگیریم، عیبی ندارد. در ضمن اگر بجای کشتن یک جانی، سعی کنیم بفهمیم که چرا و چگونه یک نفر میتواند دست به چنین جنایتی بزند، از درک من خارج هست و نمیتوانم بفهمم که چگونه بشر میتواند دست به چنین جنایات فجیحی بزند و امیدوارم که قبول داشته باشی یک کودک بدجنس و خرابکار و جانی بدنیا نمی آید، که اگر درک کنیم، امکان جلوگیری بهتر هست، حال اگر سالها طول بکشد و میلیونها خرجش شود تا اینکه اینو بکشیم و بعد منتظر فجایع بعدی بمانیم تا نفر بهدی بکشیم و خیال آسوده برای خود بخریم. منظور از خودفریبی همین هست که با کشتن جانیان از جنایت جلوگیری نمیشود و بجای انتقام بهتر هست ، جلوگیری کنیم!!!
برای قدرت و حکام هیچوقت در هیچ جامعه ای مشکل نبود که انانی که مزاحم ثبات قدرتشان هستند مدرک جعل کنند که فلانی قاتل هست.
در دهه هفتاد در لندن ارتش جمهوریخواه ایرلند تروری کرد که کلی کشته بجا گزاشت. صدای و فشار مردم برای پیدا کردن مقصرین بلند و زیاد شد. پلیس نمیتوانست مجرمین را پیدا کند و چند جوان ایرلندی و خانوده شان را دستگیر کرد. با فشار روی بعضی انان به شهادت دروغ واداشت و کلی اسناد جهل کرد و وقتی قاضی داشت حکم را میخواند گفت" شانس آوردید حکم اعدام ممنوع هست وگرنه اعدام حق شما جنایتکاران بود" 20 سال طول کشید تا بخاطر کوشش یک وکیل شانسکی مدرکی بدستش افتاد که ثابت کرد پلیس مدارک را جعل کرد که هیچ بلکه بعد از سالها حتی مجرمین اصلی را دستگیر کردند و میدانستند کی هستند اما بخاطر حفظ قدرت به اشتباه و گناه خود اعتراف نکردند. پدر یکی از جوانها در زندان مرد. پسرخاله هایش که 12 و چهارده سال داشتند در زندان بالغ شدند. دختر خاله و خاله اش در زندان پیر شدند و خودش و دوستانش جوانیشان را از دست دادند. اعتراضات در طول این سالها فایده نداشت و فقط یک شانس بود که ازادشان کرد و اگر حکم اعدام ممنوع نبود ....
خب ببخش اگر اشتباه قضاوت کردم اما بخاطر این بود که من کنترل شهوت را محدودیت آزادی خود نمیدانم بلکه وظیفه خود میشمارم و چونکه گفتی ازادی خود را محدود میکنی، من بد متوجه شدم.
من هنوز متوجه نشدم چرا حرف تو انتقاد و حرف من آشوب هست و من این منطق را از خیلی دوستان دیدم، اینو میپرسم چونکه اصلا هدف من آشوب و بی مهری نبود، چونکه فقط از روی مهر جواب میدهم که اگر بی مهری بود پاسخی نمیدادم، میخواهم بدانم طرز نوشتن هست یا بخاطر مخالف بودن نظرات و قبول نداشتن نظرات .. با گفتگو هم خیلی موافقم البته اگر بحساب بیمهری و اشوب گزاشته نشود، همانتوری که سخن تورا بحساب انتقاد گزاشتم و در استقبال آن جواب دادم یا نقد انتقاد کردم، امیدوارم سخنان من هم اگر لحن تحاجمی داشت بحساب ناتوانی من بگزار و نه از روی غرض. درباره سخنان امامان و تعصب هم باهات موافقم.
من متوجه جملات آخر نشدم اما من با تعصب و با ظاهر سازی و سوئ استفاده از هر فرضیه ای برای کسب قدرت و مال هم مقابله و مخالفت میکنم
خب خیلی از مطالب را گفتی و باهشان موافقم اما من فضول هستم و باید چند نکته را اضافه کنم: یکی از غرایض (بغیر از شهوت) دیگری که باید بر آن غلبه کنیم، ترس هست تا اینکه فردای خود و فرزندانمان را بخاطر امروز خود نفروشیم و بهدر ندهیم.جلوی حمله امریکا فقط میشود با کمک افکار عمومی جهانی گرفت، متاسفانه به بهانه تروریستهایی که اکثر خود پرورش داده اند و با سوءاستفاده از ترس مردم آمریکا چنان مقتدر و مجهز شده اند و موجه گرفته اند که با اسلحات نمیتوان جلویشان گرفت و فایده ندارد.
افغانستان و عراق بهترین سرمشق هست. در غرب حرف از حمله به افغانستان و عراق نبود، بلکه جنگ با ترور و حمله علیه صدام.
به یک ملت انها هرگز نمیتوانند حمله کنند. برای ملت شدن اول باید قدرت را تقسیم کنیم. یعنی واقعا خواستدار دولت هفتاد میلیونی باشیم و نه یکی امر کند که این دولت هفتاد میلیونی هست. راهش محدود کردن آزادی خود ودیگران نیست، بلکه بردباری و آگاهی ...
سلام
ممنون از اینکه سر زدین .
بابا این گیله مرد چقدر حوصله داره سه برابر مطلبتون دربارش کامنت گذاشته .
بیشتر به من سر بزنین . این روزها خیلی تنهام هیشکی به وبلاگم سر نمی زنه .
در مورد مطلباون هم فعلا نمی تونم چیزی بگم . بذارین بیشتر باهم اشنا بشیم .
...به روز هستم ...آمريکای من....
با درود . اييای گرامی ان تفکری که شما در باره ان صحبت نموديد فکر کنم هر روز کمرنگ تر می شود . بعد از دو سال تجربه عراق خيلی مطالب و حقايق برای بسياری روشن گشته است . البته و متاسفانه همچنان يک تابوی بزگ باقی است و ان نام "خارج" است که بی اختيار خيلی ها را از زخود بی خود ميکند . حق هم دارند ؛ با شرايط امروزی که کشورها به ايرانيان ويزا نميدهند و بقولی : شنيدن کی بود مانند ديدن ... هر چقدر هم ما بگويم باور نميکنند ...يک دوست ارمنی داشتم که می گفت يک روز يکی از اشنايانم امد اينجا و خواست که نقل مکان کند . من او را راهنمايی کردم و گفتم چه کارها که بايد انجام دهد ... او در جوابم گفت اين زحمتی که من در اينجا بکشم اگر در ارمنستان انجام دهم درامدم بيشتر است و برگشت!
حالا قصه ما هم همينه . يک زمانی ميگفتند با گل ميرويم به استقبال امريکايی ها ولی الان... فکر نکنم
in vaghe anghadr dardnak ast ke nemishavad raje be anchizi goft....
Post a Comment
<< Home