Tuesday, November 08, 2005

وقت آن رسیده است

به نام خدا
وقتی به دورواطرافم می نگرم.وقتی شهروکشورم رامی بینم.وقتی دنیایی که درآن نفس می کشم راازنظرمی گذرانم،به سوالاتی برمی خورم که پاسخش آسان نیست.کمبودهایی رامی بینم که ریشه اش ناپیداست.انحرافاتی رامی یابم که علتش مشخص نیست.فجایعی راشاهدم که،دلیل منطقی برای آن پیدانمی کنم.چرااین همه جرم وجنایت،ظلم وضلالت،زورگویی وحقارت؟چراهمیشه بایدشاهداین باشیم که عده ای زوربگویندوعده ای هم دربرابرظلم دم برنیاورند؟چرابایدهمیشه شاهدباشیم عده ای اربابندوعده ای که حقیرشمرده شده اند،برده وارمطیع آنان؟چرابایدشاهدباشیم دراین سوی جهان،دراین سرزمینهای عقب مانده،شرایطی به وجودنمی آیدکه پیشرفت حاصل آید؟چرامردم حقیرندوخمار؟چراهیچ تلاشی برای رهاشدن ازاین منجلاب حقارت ازخودنشان نمی دهند؟یادرآن سوی جهان،چراانسانهاتبدیل به ماشینهای کارگر،تبدیل به حیوانهای انسان نمای شهوت پرست،تبدیل به ماشینهای پول شماروصندق های حفظ اسکناس ،شده اند؟شایدامروزبهترین زمان برای پاسخ به این پرسشهاباشد.امروزچندروزی ازپایان دوران تمرین وتلاشمان می گذرد.دورانی که درآن تمرین کردیم،تاخودراازتمام تعلقات دنیوی فارغ کنیم.روزگاری که خودرادرسختی قرارمی دادیم تابیاموزیم چگونه می توان خودرا،ازقیدوبند،بندهای بندگی شهوت وشکم،دروغ ودنیاو...رهاسازیم.ماهی که آموختیم بنده خداباشیم ودربندغیراونرویم،ماهی که یادگرفتیم به معنای واقعی عزت مندباشیم وعزت دیگران برایمان اهمیت داشته باشد.خلاصه اینکه،ماهی که خواستیم آزاده باشیم وتمرین آزادگی کردیم.
ادامه دارد

4 Comments:

Blogger نوشتار said...

سلام دوست عزیز
ایده ال فکر کردن نهایتاً به
سرخوردگی منجر خواهد شد!! دنیا مقتضیات واسباب خاص خود را دارد
هوشیاری زان جهان است وچو آن
غالب آید پست گردد این جهان
زان جهان اندک ترشح می رسد
تا نغرد در جهان حرص وحسد
ابیاتی از مولوی

7:26 PM  
Anonymous Anonymous said...

salam . mamnoon ke sar zade boodi . dar mored in soal ha ke tooye saret hast , fekr konam bayad dar asemoon khahesh az khode khoda beporsi ...

11:22 AM  
Anonymous Anonymous said...

ایلیاجان
این اواخر که گفتگوهای تنهایی تو را می خوانم گمان می کنم که آشوب و بحرانی در درون تو شعله ور شده است که بخشی از آن ناشی از دگربینی تو است و برخورد به این دگربینی است که تو را وامی دارد "غیر" رابه چالش بکشی و در این چالش خودت نیز غوطه ور می شوی، چون با برشماری آن که دیگران چگونه اند خودت را تنها و منزوی می یابی به سان آدم کویری در شهر. به هرحال رفتن به "شهر خدا" چنان تو را منقلب ساخته است که مایلی این "شهر خاکی" را واژگون سازی. آرمان خواهی ات که مبنای نقد تو بر آن چه که در کشور ما و جهان بیرون جاری است تو را بیشتر به آن شهری نزدیک می کند که تو چونان پناه گاه آن را می جویی. اما به هرحال ما روزی این شهر خاکی را ترک خواهیم کرد لذا بهتر است کنش و فکرمان را معطوف به همین تحول در این جهان خاکی کنیم. به هرحال، دوستانه اعتراف می کنم، نگرانت هستم. این نگرانی یک دوست است. دوستی که تو را ندیده است اما تو را ای بسا حس کند.

11:50 AM  
Anonymous Anonymous said...

سلام... حق با شماست بدون شك... من فكر مي كنم اصلاح ما آدمها فقط به دست امام زمان است و بس. نمي گويم دست روي دست بگذاريم و منتظر باشيم. اما مطمئناً او مشكل گشاي قطعي خواهد بود.

9:17 PM  

Post a Comment

<< Home