جایی هست که،مال من است
به نام خدا
ازذهنم می گذرد:می دانم ،دردوردستها،جایی است که مال من است.خانه محبوبم آنجاست.سرزمینی که قانونش مهروزیبایی است؛مطابق باآرزوهایم...؟
هرروزصبح که ازخواب برمی خیزم وپای براین فضای پردردمی گذارم،وقتی مجبورم که هرروزدرشهرغیرانسانی ها،فعالیت کنم،درخیابانهای دلواپسی عبوررومرورکنم.درمیان کوچه های دلتنگی،قدم بزنم.رگبارهای پلیدی راتحمل کنم.زیربارسنگین زنجیرهای تعلق،که ازهرسوبراندامم تنیده می شود،خم به ابرونیاورم؛ازخودم می پرسم:آیاارزشش رادارد؟آن فضای آرمانی وجودخارجی دارد؟
این سوال هااست که ازهمه مصیبتهایم مرابیشترمی آزارد.ناامیدی دراین پهنه گرگ زده جزمرگ نویدی ندارد
آه.لعنت برمن وافکارم
وفقط مهرتوست که نجاتم می دهد.وقتی دراینحال می یابی ام؛مراغرق زیبایی ات می کنی،درآغوش قدرت ومهربانیت می کشی،وآن سرزمین نورانی راجلوی چشمانم به تصویرمی کشی.وقتی که فکرش رامی کنم،وقتی لحظه ای راکه درمقابلت می نشینم وبه پهنای همه این سالهای دوری زارزارمی گریم،عقده می گشایم.وزخمهای سیاهم رادرپرتوی نگاه پرمهرت التیام می بخشم.همه این دردهابرایم قابل تحمل می شودواین بارباصدایی گرم،این ندارادرگوش تمام اعضای وجودم،طنین اندازمی کنم :می دانم،دردوردستهاجایی است که مال من است.خانه محبوبم آنجاست.سرزمینی که قانونش مهروزیبایی است؛مطابق باآرزوهایم
8 Comments:
ایلیا جان
در فراقی و تمنای وصال داری. میان بودن و بایستن، میان واقعیت و آرمان.
دلتنگی و در شوقی. عاشقی و دور از معشوق.
تنها راه وصال است. خانه محبوبت را پیدا کن. و خدایت را در زمین متحقق ساز، تا روزی که جاودانگی تو را و مرا برباید.
این نوشتارهای آخر تو شبیه به اعترافات سنت آگوستین قدیس دارد.
دلا از من نگیر بونه / هوا ابری نمی مونه
خوبه كه آدم يه ساحل آرامش داشته باشه!
راستي اين عكس هم مثل بقيه عكسهات خيلي قشنگ و با معني هست
چه بگویم. زیبا بود نوشته ات
سلام دوست عزیز
ما گرفتاریم
شما چرا سر نمی زنی؟؟!
جالب نوشته بودی
موفق باشید.
midoni man ye Commenti azet didem toye ye weblogi goftem biyam bebinem rasti inghad amagh va bishoohoori didem are vaghan ka kheyli shooti dar zanm webloge mitra bud ahala yadet omad.
سلام به روز هستم
Post a Comment
<< Home