Tuesday, March 07, 2006

نشانه ها

به نام خدا
امتحان کارشناسی ارشدسبب خیرشدتا به علت قرنطینه شدن دانشگاه،به تهران بیایم وکمی بیشتر دراین شهربه گشت وگذاربپردازم.دراین چندروزمشاهداتی که ازتهران داشتم بسیارجالب بودوبه نتایجی دست یافتم که دوست دارم شمارانیزدراین باره باخودهمراه کنم
جمعه شب برای دادن یک امانتی به یکی ازپاساژهای پررفت وآمدتهران سرزدم.به جدمی توانم بگویم که پاساژهاجلوه بی نظری ازگردش فرهنگی درایران هستند.جمع کثیری ازخانواده ها،برای گذران جمعه شب خود،پاساژراانتخاب کرده بودندوساعتی رابه گشت وگذاردربوتیک هاوپشت ویترینهامی گذراندن.بعضاهم دیده می شدکالایی خریداری شود.درانتهاهم اکثرابرای صرف شام به ((فست فود))های موجوددرپاساژ مراجعه می کردندوغذای مطبوع خودراکنارسکوهاویاروی پله های پاساژمیل می فرمودند.جدیدترین مدلهای آرایشی پسران ودختران رامی شد درپاساژیافت.لباسها،چهره ها ورفتارهاهمه سبک هماهنگی راداشتند.هویدااینکه روی آرایش خودبسیارزحمت کشیده بودند،شایددروغ نباشد اگربگویم برای آمدن به پاساژقسمت اعظم روزجمعه رابرای تدارک خودصرف کرده بودند
شایدباخودبگویید پسره چقدرندیدپدیده؛شایدحق باشماباشد.وقتی ازپاساژخارج شدم،شایددوتاچهارراه پایین ترنیامده بودم که دومین نشانه رادیدم:مردی بودژنده پوش،ازخستگی گوشه ای نشسته وکنارش گو نی ای پرازآت وآشغال بود.دستانش ازبس که توی زیاله چرخیده سیاه سیاه بود.شایدمنتظرآن بودتا پاشاژتعطیل شودوغنیمت قابل ملاحظه ای،ازمیان زباله های کنارپاساژبدست بیاورد
سومین نشانه برایم خیلی جالب بود.درخیابانهای اصلی هرچندمتربه چندمترپلاکاردهای رنگارنگی نصب شده بودبااین جملات:پیش به سوی شهری پاکیزه.ساعت 9یادت نره
این نشانه هاراازمن داشته باشیدتادرپست بعدی باهم به بررسی آنهابپردازیم