Sunday, August 27, 2006

ایام نوروسرور

به نام خدا
اعیادشعبانیه فرارسید.میلادسرورآزادگان: حسین بن علی،میلادزیباترین روح پرستنده: علی بن حسین ومیلادماه آسمان ادب واخلاص: عباس بن علی.این روزهاوشبهارابه شماتبریک می گویم
درتمام طول سال می توان ازحسین نوشت بدون بهانه،حالاکه بهانه ای به بزرگی میلاداوداریم چه بنویسم؟برای اینکه تکرارمکررات نشود،بی ریااولین چیزی که به ذهنم رسیدرامی نویسم:درایام جنگ لبنان صداوسیمای ماتبلیغات متعددی رابه سودرزمندگان حزب الله انجام داد،کاری به درست ویا غلط بودن آنهاندارم.ازبعضی ازآنهاخوشم آمدمخصوصانماهنگ هایی که سرودهای حماسی پخش می کردودرمیان آنهاگوشه هایی ازسخنرانی های سیدحسن رانشان می داد،یکی اززیباترین آنهاکه حقیقتاپشتم رالرزاندآنی بودکه سیدحسن بامشت های گره کرده لبیک یاحسین می گفت وآنراتعریف می کرد.می خواستم آن راگیربیاورم وامروزدروبلاگم قراردهم،امانشدفقط روبه جباران عالم می کنم وبامشت های گره کرده می گویم: لبیک یا حسین
بیش ازاین زیاده گویی نمی کنم ورشته کلام رابه زیباترین روح پرستنده: امام سجادمی سپارم؛ به امیدآنکه اندکی ادب بندگی آموزم
خداوندااگرچندان دربرابرتوبگریم که تمام مژه هایم بریزدوچندان صدایم رابه گریه بلندکنم که صوتم قطع شودواگرچندان برایت به پاایستم که هردوپایم آماس کندوآنقدررکوع کنم که استخوان های پشتم ازهم بپاشدوآنقدرتوراسجده کنم تاچشمانم ازحدقه بیرون آیدودرتمام دوره عمرخود،خاک زمین بخورم وتاپایان زندگی آب آلوده به خاکستربنوشم ودراثنای این احوال ازروی شرمندگی وخجالت ،چشم خودبه آسمان ندوزم،سزاوارمحویکی ازگناهانم نخواهم بودواگردرآن هنگام که مستوجب آمرزش شوم،مرابیامرزی ودرآن زمان که مستوجب عفوتوگردم،ازمن درگذری پس هماناآن آمرزش وعفودرحق من ازجهت استحقاق لازم نیامده وازروی سزاواری شایسته آن نشده ام زیرا جزای من دراولین بارکه توراعصیان کردم،جهنم بود.به این جهت اگرمراعذاب فرمایی درباره من ستمکارنخواهی بود
صحیفه سجادیه دعای شماره شانزده

Monday, August 21, 2006

تقدس زدایی

به نام خدا
درآغازکلام،شادی وسرورخودراازحضوردکترسروش دروطن ابرازمی دارم وبه بهانه حضورایشان این نوشتاررامی نگارم
تقدس زدایی آنجایی مطرح می شودکه حکومتی برای بودخودوتوجیه کارهای خود،دست به مقدس کردن خودمی زند.دین رابه عنوان ابزاری برای بستن دست وزبان وفکر منتقدان به کارمی بندد.حکومت وحکمرانی راحق خودمی دانندوآن راوظیفه ای که خداوندبه گردن آنهانهاده ،که بایداین بارطاقت فرسارابه دوش بکشند؛می دانند!مردم هم وظیفه شان اجرای اوامرآنهاوتایید وتکریم حظرات است،چراکه خداوندبرسرشان منت نهاده وآقایان راقیم مردم قرارداده است!هرندای مخالف،هرحرکت انتقادی واصلاحی رارویارویی بادین وآیین رسول جلوه می دهند.جدای؛مردم،پیشرفت مملکت،جامعه پویاوبالنده،این دین واعتقادات مردم است که بیش ازهمه ضربه می خورد
آنان که دغدغه دین دارند،بیش ازدیگران جای زخم های این حکومت هارابرسینه دارند.ازطرفی خزیدن دین ازدلهای مردم به خرابه های جامعه راشاهدندوازطرفی دیگرنمی خواهندمهربی دینی به ناحق برپیشانیشان زده شود
پروژه تقدس زدایی روی یک اصل اساسی تاکید دارد:انسانهاجایزالخطاهستند.پس جایی که امکان خطاهست مقدس بودن معنایی ندارد.اخلاقی بودن،"سوآل" انتقادازنادرستی ها،وپافشاری روی حقوق شهروندی ابزارهای این پروژه میمون ومبارک اند.اعتقاداین پروژه که ریشه دراعتقادات دینی دارد؛این است که:همراه هرمسندی، مسئولیتی هست که به نسبت بایدپاسخگوباشد.وچه مسئولیتی سنگین ترازحکومت داری؟
پروژه تقدس زدایی ازهمان ابتدای دوران اصلاحات توسط نواندیشان دینی وسران اصلاحات مطرح شد وحداقل توسط شخص رئیس جمهوربه خوبی اجراشد.بی شک یکی ازافرادی که درطول این پروژه مجاهدت هاکرده،دکترسروش است. بابرخودهایی که طی این مدت بااوشده است وهمچنین مشاهده رفتارهای دولت جدید که درابتدای کارخود برای مقدس جلوه دادن خود،انجام داده است؛روشن می شوداین پروژه نقطه مهمی راهدف قرارداده است؛که نیازبه پیگیری دارد

Sunday, August 13, 2006

نسل دومی های جمهوری اسلامی

به نام خدا
درباره نسل سومی ها زیادنوشته اند،این باربه عنوان یک نسل سومی می خواهم درباره نسل دومی ها،آن هم نسل دومی های طرفدارجمهوری اسلامی وازمیان آنهاگروهی خاص که می توان آنهارابه عنوان اصلاح طلب نامید،قلم فرسایی کنم.علت انتخاب این گروه به برخوردهای اخیرم باچندتن ازاین افرادوطرح مسائل سیاسی می باشد
نسل دومی هاخودرانسل سوخته می خوانند،دلیلشان هم وقوع انقلاب وبه دنبال آن حوادث جنگ دردوران جوانی وبالندگی آنهاست.ولی این گروه زیادازاین اتفاق که دیگران ازآن می نالندناراضی نیستند.گروه مذکوررفتارهای متفاوت وبعضامتضادی ازنظریک نسل سومی مرتکب می شوند:آنهادرعین حال که ازوضعیت کنونی جامعه راضی نیستند،ازگرانی می نالند،ازفضای پلیسی موجوددرجامعه بیزارند،ازتفسیرهای فاشیستی ازدین متنفرند،ازنبوددموکراسی وفقدان نهادهای مدنی واحزاب گله مندندودرکل اعتقاددارندکه این چیزی نبودکه می خواستیم؛اماذره ازاعتقادشان به جمهوری اسلامی کاسته نمی شود.حس مشترکی درآنهادیدم:عشق به امام وپایبندی به آرمانهای امام.یکی ازآنهاحرف جالبی زد:من درطول زندگی ام دوباربله گفتم وتاآخرعمرپای این بله هاهستم :یک بارسرسفره عقدودیگری بله ای که به امام گفتم.شایداین دلایل ازنظریک نسل سومی پذیرفتنی نباشد.دراین جورمواقع وقتی تعجبم رامی دیدند،می گفتند:نمی دانی چه آرزوهایی اول انقلاب،درسروسینه جوانهابود.اعتقاداتی که برای تحقق آنها،جانشان رافداکردند.احساس مارادرک نمی کنید چون ندیدید روزگاری راکه هرروزخبرشهادت یکی ازدوستانتان به شمامی دهند.آنهاراست می گویندماتاچشم بازکردیم ،چند رنگی وریا دیدیم،دروغ ورانت وخشونت دیدیم.ولی آنها حتماسالها زلالی یک رنگی وصفارادیدند که اینگونه برای تحقق آن آرمانها تلاش می کنندوبدانها پای بندند.گروه فوق الذکرنسبت به اتفاقات درون کشوربسیارحساسند.آنهارفتارهای سیاسی خاتمی،عبدالله نوری ومهاجرانی و...رابیشترمی پسندندتاگنجی وعبادی.آنهادرباره حاکمان جمهوری اسلامی تقریبا هم عقیده باماهستندامامعتقدنددرمقابل باخطرآمریکاواسراییل،سکوت وتحمل حکومت داخلی ها به صلاح است.اکثرآنهابه نظریه ولایت فقیه دیدمثبت دارندوازآن دفاع می کنند.آنهابه معنای واقعی اصلاح طلبندوآن آرمان شهررادرون جمهوری اسلامی می جویند